به گزارش خبرنگار مهر، مراسم رونمایی از تازهترین نمایشنامه بهرام بیضایی با عنوان «تاراجنامه» عصر چهارشنبه 25 خرداد با حضور چهرههای ادبی و سینمایی کشور در محل انتشارات روشنگران برگزار شد.
در ابتدای این برنامه، نمایشنامه «تاراجنامه» رونمایی شد و رسول نظرزاده به نقد آن پرداخت و پس از آن هم یک گروه نمایشنامهخوانی به سرپرستی او به خواندن بخشهایی از این نمایشنامه پرداختند.
محمدی: رابطه سینما و ادبیات کشورمان یک طرفه است
در ادامه کامران محمدی که در نقد رمان «چهلم» نوشته سپیده محمدیان سخن میگفت، رابطه ادبیات و سینمای را «کاملاً یک طرفه» دانست و با ذکر مثالی گفت: من فیلمهای آقای داوودنژاد و خانم میلانی را میبینم ولی آنها کتابهای من را نمیخوانند!
وی افزود: بسیاری از کتابها و رمانها مانند «چهلم» قابلیت فیلم شدن دارند اما فقط یک کتاب «چهلسالگی» ناهید طباطبایی سیمرغ بلورین بخش اقتباس را برنده میشود آن هم به این دلیل که رقیبی در این عرصه ندارد. خواندن «چهلم» که بسیار خوشخوان و جذاب است، کار دو ساعت است و خواهش من از سینماگران کشور این است که آن را مطالعه کنند.
این منتقد ادبی سپس به داستان کتاب «چهلم» پرداخت و گفت: این رمان یک کتاب روانشناختی محسوب میشود و سیر و سلوک روانشناختی یک زن به نام پرنیان را روایت میکند که از یک سفر درونی از وابستگی به استقلال میرسد. من برای این سفر 10 مرحله را شناسایی کردم و نقدی هم که بر کتاب دارم بر مبنای اصول روانشناسی است.
محمدی ادامه داد: در مرحله نخست چیزی به نام عشق وجود ندارد و من نام آن را وابستگی میگذارم. در صفحه 86 شخصیت زن داستان چیزی به نام زندگی را کشف میکند. از اینجا کتاب وارد مرحله دیگری میشود و تا صفحه 106 شاهد نوسانات کوچک در خط قصه هستیم. مرحله پنجم هم یک کشف و شهود است و از صفحه 130 شروع میشود.
رمانی خوب است که نویسندهاش، خود از برخی شخصیتهایش حیرت کند
وی گفت: آن قسمتی که به نظرم کتاب را نجات داده، بخشی است که نویسنده موقعیت خاصی را خلق کرده و آدمها را از قالب قبلیشان بیرون آورده و شخصیتهای فرعی که تا این مقطع، کارکردی نداشتند به شکل فوقالعادهای دیده میشوند. من رمان را یک رویه پژوهش روانشناختی میدانم. رمانی خوب است که نویسندهاش، خودش از برخی شخصیتهایش حیرت کند.
محمدی افزود: مرحله ششم بیداری نام دارد و مرحله هفتم و هشتم هم شبیه یکدیگراند. مرحله نهم بیداری و مرحله دهم هم تولد دوباره اتس. پایانبندی کتاب هم شاهکار است؛ در واقع موضوع کتاب خیلی جدید نیست اما پایانبندیاش خیلی بهتر از آغازش است.
این منتقد ادبی که در جلسه رونمایی اثری از بهرام بیبضایی سخن میگفت، اضافه کرد: شخصیت رضا میتوانست مانند «سگ کشی» (نوشته بیایی) تبدیل به یک سگ شود اما به جای اینکه سیاه یا سفید شود، به یک شخصیت رنگی بدل شد که مخاطب در آخر از او متنفر نمیشود و ناسزایش نمیگوید.
واکنش میلانی به نقدهای محمدی
پس از نقد کتاب «چهلم» از سوی کامران محمدی، تهمینه میلانی در پاسخ به سخنان او گفت: فکر نمیکنم آن طوری باشد که شما گفتید؛ به نظرم سینماگران ما کتاب میخوانند. من میخواستم «چراغها را من خاموش میکنم»، «شوهر کشی» یا «ترلان» را به فیلم تبدیل کنم اما به دلیل محدودیتها این امر میسر نشد.
این فیلمساز ادامه داد: چون ادبیات ما از سینمایمان جلوتر و دستش بازتر است، بازگردانیاش به فیلم بسیار مشکل است. در کشور ما واقعاً ادبیات دستش خیلی بازتر از سینماست.
کامران محمدی هم گفت: میتوان از 20 کتاب که نمیتوان فیلمشان کرد نام برد اما در عین حال میتوان 20 کتاب دیگر هم نام برد که میتوان به فیلم تبدیلشان کرد.
در این برنامه قرار بود کتاب «قربانیان کوچک» نوشته غنچه راهب با حضور نویسنده نقد شود که به دلیل حضور نیافتن وی، شهلا لاهیجی مدیر انتشارات روشنگران به بیان جملاتی درباره این کتاب پرداخت.
لاهیجی: زنان نویسنده امروز ما سعی در شناخت خودشان دارند
وی سپس گفت: ادبیات امروز زنان ما با گذشته متفاوت است و آنها دیگر در آثارشان ضجه و ناله نمیکنند بلکه سعی بر شناخت خودشان دارند. کشف و شهودی هم که برای این شناخت در آثار زنان ادبی کشور دیده میشود، فردی نیست بلکه یک کشف و شهود جمعی است.
این ناشر و پژوهشگر حوزه مطالعات زنان افزود: من به تفکیک جنسیتی اعتقادی ندارم و معتقدم جامعه ما بیشتر از آنکه مردسالار باشد، پدرسالار است؛ نه به این معنی که پدرها سالاری میکنند، منظورم این است که قانونهایی که نوشتهایم این شرایط را به وجود آوردهاند چون جامعه ما اصلاً مردسالار نیست.
لاهیجی در پایان گفت: من چشمانداز ادبیات زنان ایران را به دلیل چشمانداز رمان نویسی و داستاننویسیاش روشن میدانم.
در این نشست همچنین علیرضا محمودی ایرانمهر که قرار بود مجموعه داستان کوتاه «کداممان رودخانه، کداممان دریا» نوشته نسیم خلیلی را نقد کند، به دلیل کمبود وقت، به نقد یکی از داستانهای این مجموعه بسنده کرد.
محمودی ایرانمهر: «کداممان رودخانه، کداممان دریا» داستان نسلی است که دیر به بلوغ میرسد
ایرانمهر گفت: داستان «کداممان رودخانه، کداممان دریا» تا پایان به نوعی با درگیری ذهنی یک زن همراه است که این درگیری با زاویه دید اول شخص و گاهی از زاویای مختلف روایت میشود. این داستان نوعی خودشناسی برای زن ایرانی در دو موقعیت متفاوت است؛ داستان با درگیری زن با مرگ شروع میشود و از صفحه 20 به بعد، مرز میان مرگ و زندگی مخدوش میشود و مخاطب با خود میگوید نکند روای مرده باشد.
وی افزود: داستان دارای خط زمانی منسجمی نیست و یک موقعیت در چند جا تکرار شده است. اساساً زمان در این داستان به صورت کشوهای در کنار هم در حال حرکت است. آدمهای این داستان، هر کدام با مشکلات شگرفی روبرو هستند. در واقع با داستان نسلی روبرو هستیم که خام است و دیر به بلوغ و خودیابی میرسد. در نهایت فقط یکی از انسانهای این نسل است که سعی میکند به آگاهی برسد.


نظر شما