به گزارش خبرگزاری مهر، متنی که در ادامه می آید برداشتی از کلاس شرح نهج البلاغه دکتر محسن اسماعیلی استاد دانشگاه امام صادق(ع) و عضو شورای نگهبان است که چهارشنبه ها در محل سابق حزب جمهوری اسلامی(سرچشمه) برگزار می شود.
بحث ما درباره این قسمت از نامه ۶۹ بود که در برابر نعمت های الهی چه تکلیفی داریم؟ اشاره شد که واکنش انسانها در برابر فرصتهایی که خداوند در اختیار آنان میگذارد، خارج از سه حالت زیر نیست:
۱- اغتنام فرصت و استفاده از نعمت در راهی که مورد رضایت منعم است و برای همان منظور هم إنعام کرده است.
۲- اهمال فرصت و بیبهره ماندن از نعمت؛ یعنی با معطل و بیهوده نگهداشتن نعمت، نه استفاده صحیح از آن کند، و نه استفاده ناصحیح.
۳- تبدیل فرصت به تهدید و به کار بردن نعمت در راهی که موجب خشم منعم میشود.
انواع واکنش انسان ها در برابر نعمت ها
برای مثال، اگر پروردگار متعال با اعطای مال به کسی، او را از نعمت ثروت و مکنت برخوردار ساخت، شخص مزبور ممکن است یکی از این سه واکنش را از خود نشان دهد: اول آنکه از آن مال برای رفع نیازهای خود و بستگان استفاده کند و از آنچه زیاد میآید در راه خدا انفاق نماید. احتمال دوم آن است که این اموال را جمعآوری کند و از انباشته شدن آنها بر روی یکدیگر دلخوش گردد؛ بدون آنکه نیازهای خود را برطرف یا از آن انفاقی نماید. در حالی که دارا است؛ مانند نادارها و فقیران روزگار بگذراند. و بالاخره، احتمال سوم هم آن است که - العیاذ بالله- از اموالی که خدا به او عنایت فرموده است در راه معصیت و گناه بهره ببرد.
آنچه از انسان مؤمن خواستهاند، و در نخستین جمله از این قسمت از نامه شصت و نهم هم بر آن تأکید شده است، همانا گزینه اول است؛ یعنی نهایت بهرهبرداری صحیح از نعمت در همان راهی که نعمت را برای آن اعطاء فرمودهاند. برای مثال، مال را میدهند تا چرخ زندگی بچرخد و رنج فقر از چهره افراد زدوده شود. صرف مال در چنین هدفی همان «استصلاح نعمت» است که با این جمله، ما را به آن دستور دادند: «وَاسْتَصْلِحْ کُلَّ نِعْمَة أَنْعَمَهَا اللهُ عَلَیْکَ». اینک توصیه دوم امام سلامالله علیه آن است که: «وَلاَ تُضَیِّعَنَّ نِعْمَةً مِنْ نِعَمِ اللهِ عِنْدَکَ»؛ هيچ نعمتى از نعمت هاى خداوند را که نزد تو است، ضايع نکن.
«ضایع کردن» یک چیز؛ یعنی خراب کردن و فاسد کردن آن؛ همانگونه که ضایع شدن یک چیز یعنی از بین رفتن، نابودی و تلف آن، و اینکه بی مصرف بماند. هر چیز هدفی دارد، و اگر به آن هدف نرسد، ضایع شده است. ضایع شدن یعنی به هدف نرسیدن یک چیز که از بی مصرف ماندن آن شروع می شود، و تا مصرف شدن در مسیر خلاف آن هدف ادامه می یابد که البته بدتر از اوّلی است.
معنای تضییع نعمت نماز
قرآن کریم در باره امت برخی از انبیای پیشین می فرماید: «فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضاعُوا الصَّلاةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ»؛ بعد از آنها نسل ناشايستهاى روى كار آمدند كه نماز را ضايع كردند، و از شهوات پيروى نمودند. درباره معنای تضییع صلاة از جانب آن قوم، بحثهای زیادی از سوی مفسران مطرح شده است. برخی آن را به معنای ترک نماز دانسته اند و برخی هم به معنای تأخیر در ادای آن. در هر دو صورت نماز ضایع شده است؛ زیرا در هر دو صورت، هدف اصلی آن که دوری از بدی ها و معراج مومن است، حاصل نمی گردد.
علامه طباطبایی در تفسیر این آیه شریفه نوشته اند: مراد از ضايع كردن نماز، فاسد كردن آن است، به اين صورت كه در آن سهلانگارى و بىاعتنايى كنند و در نتيجه كار به جايى برسد كه آن را بازيچه قرار دهند و در آن دخل و تصرف نمايند و سرانجام بعد از قبول به كلى آن را ترك كنند و ضايعش نمایند. بنابراین، اضاعه و تضییع نعمت شامل هر دو نوع تباه و نابود کردن آن می گردد؛ هم معطل و بی مصرف نهادن و هم سوء استفاده و بدمصرف کردن.
معنای تضییع نعمت مال
برای مثال، قرآن درباره نگهداری مال و بی مصرف نهادن آن می فرماید: «وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلَا يُنْفِقُونَهَا فِي سَبِيلِ اللَّـهِ، فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ»؛ ای رسول ما! کسانی را که طلا و نقره را انباشته می کنند، و ذخیره و پنهان میسازند، و در راه خدا انفاق نمیکنند، به مجازات دردناکی بشارت ده! دقت کنید که طبق این آیه شریفه، همین که مال را ذخیره می کنند، مایه عذاب آنها است؛ چه رسد به اینکه بخواهند در راه باطل و ضد خدا مصرف نمایند.
نمونه بارز این گونه ثروتمندان قارون است که قرآن درباره او می فرماید که او از قوم موسی بود، اما بر آنان ستم کرد؛ ما آنقدر از گنج ها به او داده بودیم که حمل کلیدهای آن برای یک گروه زورمند هم مشکل بود! قارون به جای استفاده صحیح از نعمت ثروت، سرمست از آن شد و بر خلق خدا ستم کرد. انسان های فهمیده قومش به او گفتند:این همه شادی مغرورانه مکن، که خداوند شادیکنندگان مغرور را دوست نمیدارد!
«وَابْتَغِ فِيمَا آتَاكَ اللَّـهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَلَا تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا وَأَحْسِنْ كَمَا أَحْسَنَ اللَّـهُ إِلَيْكَ وَلَا تَبْغِ الْفَسَادَ فِي الْأَرْضِ إِنَّ اللَّـهَ لَا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ»؛ و در آنچه خدا به تو داده، سرای آخرت را بطلب؛ و بهرهات را از دنیا فراموش مکن؛ و همانگونه که خدا به تو نیکی کرده نیکی کن؛ و هرگز در زمین در جستجوی فساد مباش، که خدا مفسدان را دوست ندارد!
دانایان امت او را نصیحت کردند که از این نعمت برای دنیای خودت و احسان به دیگران استفاده کن. اما جواب او چه بود؟ او مست شده بود و نمی فهمید و می گفت: این ثروت را بوسیله دانشی که نزد من است به دست آوردهام! پاسخ قرآن این است که آیا او نمیدانست که خداوند اقوامی را پیش از او هلاک کرد که نیرومندتر و ثروتمندتر از او بودند!؟ و هنگامی که عذاب الهی فرا رسد، مجرمان از گناهانشان سؤال نمیشوند.
او با تمام زینت خود در برابر قومش ظاهر می شد، و آنها که خواهان زندگی دنیا و ظاهربین بودند، می گفتند:ای کاش همانند آنچه به قارون داده شده است، ما نیز داشتیم! به راستی که او بهره عظیمی دارد! اما، کسانی که علم و دانش به آنها داده شده بود، گفتند: وای بر شما ثواب الهی برای کسانی که ایمان آوردهاند و عمل صالح انجام میدهند بهتر است، اما جز صابران آن حقیقت را دریافت نمیکنند.
قارون بیدار نشد، و به سرنوشت همه کسانی دچار شد که از نعمت سوء استفاده کردند، «فَخَسَفْنَا بِهِ وَبِدَارِهِ الْأَرْضَ فَمَا كَانَ لَهُ مِنْ فِئَةٍ يَنْصُرُونَهُ مِنْ دُونِ اللَّـهِ وَمَا كَانَ مِنَ الْمُنْتَصِرِينَ»؛ سپس ما، او و خانهاش را در زمین فرو بردیم، و کسی هم نداشت که او را در برابر عذاب الهی یاری کند، و خود نیز نمیتوانست خویشتن را یاری دهد. و آنها که تا دیروز آرزو میکردند بجای او باشند، هنگامی که این صحنه را دیدند، گفتند: وای بر ما! گویی خدا روزی را بر هر کس از بندگانش بخواهد گسترش میدهد یا تنگ میگیرد! اگر خدا بر ما منت ننهاده بود، ما را نیز به قعر زمین فرو می برد! ای وای گویی کافران هرگز رستگار نمیشوند!
نهی از تضییع نعمت در نهج البلاغه
به این ترتیب، معنای دومین توصیه مولی الموحدین علیه السلام، این می شود که نه از نعمت ها سوءاستفاده کنید، و نه آنها را بی مصرف و بیهوده نگهدارید: «وَلاَ تُضَیِّعَنَّ نِعْمَةً مِنْ نِعَمِ اللهِ عِنْدَکَ». این یک دستور کلی است. اما در جای جای نهج البلاغه و بطور خاص، بر اجتناب از تضییع برخی نعمت های معنوی و مادی تأکید شده است که به برخی از مهم ترین آنها اشاره می کنیم.
چنانکه در قرآن هم دیدیم، مال از نعمت های و فرصت هایی است که خدا در اختیار ما می نهد تا با بهره برداری صحیح و مشروع از آن، نیاز های خود و خانواده خود را برطرف کنیم. نیازهایی مانند پوشاک، خوراک، مسکن، خودرو، سفرهای زیارتی و سیاحتی. انفاق هم از جمله مصرف های صحیح از مال است.
پس مال برای نگهداشتن و باقی نهادن نیست! اگر چنین کردیم، از نعمت خدا استفاده نکرده ایم. مشکل بخیل همین است که از این نعمت استفاده نمی کند؛ نه اینکه بد استفاده می کند. او این نعمت خدا را تضییع کرده است و کارش جای تعجب دارد. علی علیه السلام فرموده اند: «عَجِبْتُ لِلْبَخِيلِ الَّذِي اسْتَعْجَلَ الْفَقْرَ الَّذِي مِنْهُ هَرَبَ وَ فَاتَهُ الْغِنَى الَّذِي إِيَّاهُ طَلَبَ يَعِيشُ فِي الدُّنْيَا عَيْشَ الْفُقَرَاءِ وَ يُحَاسَبُ فِي الْآخِرَةِ حِسَابَ الْأَغْنِيَاءِ»؛ از بخیل در شگفتم که به سوى فقر مىشتابد، با اینکه از آن گریزان است و توانگرى را که همواره در طلب آن است، از دست مىدهد. در دنیا مانند فقراء زندگى مىکند و در آخرت مانند توانگران حساب پس مىدهد.
در حکمت ۴۱۶ نهج البلاغه هم می فرماید: «يا بُنَىَّ، لاَ تُخَلِّفَنَّ وَرَاءَكَ شَيْئا مِنَ الدُّنْيَا»، اى فرزندم! برای بعد از خود مالى برجاى مگذار. چرا؟ «فَإِنَّكَ تُخَلِّفُهُ لِأَحَدِ رَجُلَيْنِ»؛ زيرا آنچه مى نهى براى يكى از اين دو خواهد بود، «إِمَّا رَجُلٌ عَمِلَ فِيهِ بِطَاعَةِ اللَّهِ فَسَعِدَ بِمَا شَقِيتَ بِهِ»؛ يا كسى كه آن مال را در طاعت خدا به كار مى برد، پس او به چيزى كه سبب بدبختى تو شده، نيكبخت مى گردد. «وَ إِمَّا رَجُلٌ عَمِلَ فِيهِ بِمَعْصِيَةِ، اللَّهِ، فَشَقِيَ بِمَا جَمَعْتَ لَهُ فَكُنْتَ عَوْنا لَهُ عَلَى مَعْصِيَتِهِ»؛ يا كسى است كه آن مال را در معصيت خدا صرف مى كند، پس به آنچه تو برايش نهاده اى، بدبخت شود و تو او را در معصيت يار باشى. «وَ لَيْسَ أحَدُ هَذَيْنِ حَقِيقا أنْ تُؤْثِرَهُ عَلَى نَفْسِكَ»؛ و اين دو هيچيك شايسته آن نيستند كه او را بر خود ترجیح دهی.
در خطبه ای هم که پیش از این مطرح شد، امام علیه السلام کمک نکردن به فقیران، و ندادن حقوق الهی از اموال را مصداق کفران نعمت و تبدیل آن به نقمت معرفی فرمودند، چه رسد به کمک مالی به ستمگران و استفاده از مال در راه حرام را!!
در مذمت مردم زمان خود فرمود: به هر سو که مى خواهى نگاه کن! آيا جز فقيرى که با فقر دست به گريبان است، يا ثروتمندى که نعمت خدا را کفران کرده است می بینی!؟ «أَوْ بَخِیلاً اتَّخَذَ الْبُخْلَ بِحَقِّ اللهِ وَفْراً»؛ يا بخيلى که بخل را در اداى حقوق الهى سبب فزونى ثروت شمرده است. البته بعد از آن هم داشت که: «أَوْ مُتَمَرِّداً کَأَنَّ بِأذُنِهِ عَنْ سَمْعِ الْمَوَاعِظِ وَقْراً»؛ گردن کشی هم که از نعمت گوش برای شنیدن موعظه استفاده نمی کند، این نعمت را تباه ساخته است. چه رسد به اینکه از گوش برای شنیدن سخنان زشت و حرام بهره بگیرد!
موارد دیگری هم هست که انشاء الله در جلسه بعد مطرح می کنیم.


نظر شما