خبرگزاری مهر، گروه مجله: ۳۱۰ نفر از کارکنان سازمان ملل در غزه جان خود را از دست دادهاند؛ افرادی که بهطور رسمی برای نهادها، آژانسها و برنامههای وابسته به سازمان ملل متحد مثل یونیسف، برنامه توسعه سازمان ملل (UNDP)، سازمان جهانی بهداشت (WHO) و بهویژه آن روا کار میکردند. هدف قرار دادن این افراد، طبق قوانین بینالمللی، جنایت جنگی محسوب میشود و رژیم صهیونیستی آشکارا و بیهیچ ابایی مرتکب این جنایت شده است. اینها آمار یک بلای طبیعی نیست؛ آمار جنگ است. جنگی که نه فقط نیروهای نظامی، بلکه انسانهای غیرنظامی، امدادگران، معلمان، درمانگران و پژوهشگرانی را هدف گرفته که در صف اول خدمترسانی ایستاده بودند. کمیسر کل آن روا این تعداد کشته را «بالاترین میزان تلفات کارکنان سازمان ملل در یک بحران انسانی» توصیف کرده است.
آنها فقط زبان خشونت را میفهمیدند
کامل محمد نوفل، ۶۵ ساله، بازنشستهی آژانس امداد و کار سازمان ملل متحد برای آوارگان فلسطینی بود. در تاریخ ۳۰ دسامبر، نیروهای اشغالگر اسرائیل دستور تخلیهی محل سکونتش در محله شیخ رضوان را صادر کردند. «پدر عزیزم در برابر چشمان خواهر و برادرهایم، بیرحمانه کشته شد. او ایستاد تا از خواهر و برادر ناشنوایش محافظت کند و تلاش کرد شرایط سلامتیشان را به زبان عبری برای سربازان اشغالگر اسرائیلی توضیح دهد، به این امید که درک کنند. اما تنها زبانی که آنها میفهمیدند، زبان خشونت بود.»
«او و خانوادهاش مجبور به ترک خانه شدند همسرش، سه نفر از فرزندانش، همسرانشان و نوههایش؛ بسیاری از آنها با ناتوانیهایی چون ناشنوایی، یا اختلال بینایی دستوپنجه نرم میکنند. پدرم رفت، پیش از آنکه بتوانم او را ببینم، با او صحبت کنم، در آغوشش بگیرم یا برای آخرین بار با او خداحافظی کنم. او رفت، بی آنکه تولد نوزادم را ببیند، نوزادی که با شوق و انتظار منتظر آمدنش بود. با این حال، تا زمانی که زندهایم، یاد و خاطرهاش در دلهای ما زنده خواهد ماند.»
در ۳۰ دسامبر ۲۰۲۳، زمانی که خانواده تلاش میکردند طبق اعلانهای رژیم اشغالگر اسرائیلی حرکت کنند، اما بهدلیل مشکلات بینایی و تاریکی هوا با دشواری زیادی روبهرو بودند و او سعی میکرد وضعیت را به زبان عبری برای سربازان توضیح دهد. اما بلافاصله توسط افراد اشغالگر هدف گلوله قرار گرفت و جلوی چشمان خانوادهاش به شهادت رسید.

حتی تاریخ شهادتشان مشخص نیست
احمد عمر لبد معلم زبان انگلیسی در آژانس امداد و کار سازمان ملل متحد برای آوارگان فلسطینی بود. او سه پسر و سه دختر داشت که همگی در تحصیلاتشان ممتاز بودند. احمد حاضر نشد برای تخلیه به سمت جنوب برود، زیرا میخواست از خانهاش محافظت کند؛ خانهای که تنها یادگار بهجامانده از پدرش بود. در یکی از شبهای ماه اکتبر، در حالیکه به همراه خانوادهاش در مکانی که بهگمانشان امن بود، حضور داشتند؛ نیروهای اشغالگر خانهشان را بمباران و آن را به تلی از خاک تبدیل کردند و همه اعضای خانواده در این حمله مجروح شدند.
آن منطقه که در نزدیکی مسجد بئرالسبع بود بهطور کامل محاصره شده بود و حتی رژیم اشغالگر از ورود آمبولانسها جلوگیری کردند. این امر باعث شهادت تمام اعضای خانواده شد و پیکرهایشان تا مدتها زیر آوار باقی ماند. خانوادهها و عزیزانشان بعد از دو ماه از شهادتشان باخبر شدند. تاریخ دقیق شهادت مشخص نیست، اما بر اساس اطلاعات موجود و واقعیتهای حاکم بر منطقه، زمان احتمالی آن اواخر ماه نخست تجاوز نظامی برآورد میشود.

نوری که خاموش شد
دختری جوان بودم که تمام عمرم را با تلاش و پشتکار درس خواندم برای آنکه رژیم اسرائیل مرا از صفحه روزگار محو کند. اشغالگران میدانند که تنها مرا به شهادت نرساندند، بلکه همه فرزندانی را که میتوانستم داشته باشم، همه انسانهایی را که میتوانستم کمک کنم و تمام امیدی را که میتوانستم در دلها زنده نگه دارم، نیز از بین بردند. من «نور عبدالرحیم ابو شقرا» هستم. ۲۴ سال دارم و بهعنوان فیزیوتراپیست برای آنروا در غزه کار میکردم.
در تمام زندگیام دانشآموزی سختکوش در علوم بودم. دبیرستان را با معدل عالی به پایان رساندم و از دانشگاه الازهر در رشته فیزیوتراپی فارغالتحصیل شدم و نفر دوم کلاسام شدم. با هلال احمر فلسطین داوطلبانه همکاری کردم و در آزمون ورودی وزارت بهداشت فلسطین در شهر غزه رتبه نخست را به دست آوردم. در آنروا، در پروژههای پژوهشی علمی مشارکت داشتم و در حال آمادهسازی برای ادامه تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد در بریتانیا بودم. با آنکه هرگز به هیچ انسانی آسیبی نرساندم، اسرائیل در تاریخ ۲۴ ژانویه با بمباران خانهمان، مرا همراه با هفت نفر از اعضای خانوادهام به شهادت رساند.

کمیسر کل آن روا هشدار داده که ادامه این وضعیت، نظام امدادرسانی در غزه را بهطور کامل فلج میکند. وقتی خود امدادگران به قربانی تبدیل میشوند چه کسی باقی میماند تا افراد آسیبدیده را درمان کند و زندگی ببخشد؟ این روایتها، تنها بخشی از حقیقت دردناک غزهاند. پشت هر عدد، انسانی ایستاده بود که زندگی میکرد، خدمت میکرد و امید داشت.


نظر شما