۲۵ خرداد ۱۴۰۴، ۰:۰۳

بیعتی دوباره با وطن!

بیعتی دوباره با وطن!

روز غدیری که بوی مقاومت می‌داد، مردم با پرچم در دست و شعاری از دل آمدند؛ تا در میانه جنگ، یکصدا، عهدی تازه با ایران ببندند.

خبرگزاری مهر، گروه مجله: ساعت از هشت شب گذشته و مترو مثل همیشه شلوغ است. اما این شلوغی با تمام شلوغی‌های قبلی فرق دارد. این‌جا، در هر گوشه، صدای «حیدر، حیدر» به گوش می‌رسد. زنی سرگروهی مردم را برعهده دارد و شعار می‌دهد: «مرگ بر اسرائیل!» و پشت سرش، زن و مرد تکرار می‌کنند. گمان می‌کنی که شلوغی تمام شده، اما نه، این‌طور نیست! در هر واگن، یک نفر پرچم را به دست گرفته و بی‌وقفه شعار می‌دهد. کنارم، خانمی ایستاده که با لبخند می‌گوید: «هیچ‌وقت چنین جشن و راهپیمایی‌ای به دلم ننشسته بود. جشن عید غدیر امسال، واقعاً خاطره‌انگیز شد.» سرم را تکان می‌دهم تا نشان دهم که حرفش را تأیید می‌کنم و او ادامه می‌دهد: «این جنگ شاید یک چیز خوب داشت؛ آشتی مردم با هم. آشتی آدم‌ها با همدیگر. حتی دوستانی که سال‌ها قهر بودند، حالا با هم حرف می‌زنند. امروز من با دوستی بودم که ده سال پیش شماره همدیگر رو از گوشی‌هایمان پاک کرده بودیم.»

عجیب است، چون در حالی که کشور درگیر جنگ است و بسیاری از مردم از حضور در جشن‌ها و مهمانی‌ها اجتناب می‌کنند، امروز مردم بیشتر از همیشه آمده‌اند. آمده‌اند تا علاوه بر تجدید بیعت با امام‌شان و افتخار به شیعه بودن، بیعتی دوباره با وطن خود ببندند. پرچم‌های ایران را در هر گوشه می‌بینی. جشن امروز، چیزی فراتر از یک مناسبت مذهبی است؛ این جشن تجدید عهد با کشور است. در میانه این شلوغی، موکب «ابراهیم هادی» هم با دستان بچه‌ها اداره می‌شود. پسرهای ده‌، دوازده‌ساله، با انرژی و شوق شربت می‌ریختند و به هر کس که از راه می‌رسید می‌دادند. کنار این موکب بنری زده بودند با عنوان «عهد من با شهدا، برای نابودی صهیونیسم» و هر کسی که از کنار آن می‌گذشت، خودجوش ماژیک را می‌گرفت و پیامی می‌نوشت.

از یکی از آنها پرسیدم: «نظر شما درباره وضعیت پیش آمده چیه؟» سریع جواب داد: «ما باید انتقام بگیریم. انتقام تنها راهی است که می‌تواند عدالت را برقرار کند. برای این ظلم‌ها و جنایت‌ها هیچ دادگاهی نیست، هیچ‌کس مجازات نمی‌شود. سکوت در برابر این تجاوزات یعنی اجازه دادن به دشمن که دوباره همان ظلم‌ها را تکرار کند. شاید بعضی‌ها بگویند انتقام اشتباه است، اما بدون پاسخ قاطع، دشمن هیچ وقت جرأت نمی‌کند به خاک ما تجاوز کند. ما باید طوری جواب بدهیم که هیچ وقت دوباره به فکر تجاوز نیفتند. حقوق بشر و عدالت برای ما اولویت است. آنچه که رخ داده، یک ظلم بزرگ است که باید جبران شود.»

بیعتی دوباره با وطن!

تا ظلم بی‌جواب بماند، دشمنان پرروتر می‌شوند

نوشته‌اند «سردار و دانشمند دو بال پرواز یک ملت هستند.» راست می‌گویند؛ اگر آنها نبودند، معلوم نبود که چه اتفاقاتی تا حالا برای کشورمان می‌افتاد. این سخن حقیقتی است که در این روزهای پرالتهاب و پرچالش، بیش از همیشه ملموس است. درست وسط راه، دو دختر جوان ایستاده بودند و تراکت‌هایی را پخش می‌کردند. یکی از گوشه‌های این تراکت‌ها جمله‌ای از رهبر معظم انقلاب نوشته شده بود: «شریان اقتصادی رژیم صهیونیستی باید قطع شود.» این تراکت‌ها معرفی محصولات و کالاهایی بود که یا ساخت رژیم اسرائیل بودند، یا رژیم صهیونیستی در تولید آن‌ها نقشی مستقیم داشت. از آن‌ها پرسیدم که آیا دانشجو هستند، چون به نظر می‌رسید که ایده‌ای که دارند، ایده‌ای دانشجویی و عملیاتی است. یکی از آن‌ها جواب داد: «بله، ما از بچه‌های دانشگاه بهشتی هستیم.» این ایده به نظرشان مؤثرترین راه بود تا مردم را آگاه کنند و ضربه‌ای به اقتصاد رژیم صهیونیستی بزنند.

صحبت‌هایم با آن‌ها ادامه پیدا می‌کند و یکی از آن‌ها با جدیت می‌گوید: «به نظر من هیچ گزینه‌ای جز پاسخ قاطع و بی‌ملاحظه در برابر رژیم اسرائیل باقی نمانده است. این کشور به طور رسمی وارد خاک ما شده، مناطق مسکونی را هدف قرار داده و چندین نفر از سران نظامی و دانشمندان ما را به شهادت رسانده است. دیگر زمانی برای نرمش و مذاکره نیست. باید به هر نحوی که می‌توانیم پاسخ دهیم و فشار را به حدی زیاد کنیم که نتوانند نفس بکشند. انتقام تنها راه برقراری عدالت است و تجربه نشان داده که مذاکره با این دشمن هیچ نتیجه‌ای نخواهد داشت. آغاز این جنگ توسط اسرائیل بوده و برای پایان دادن به آن، باید از طریق قدرت و واکنش قوی وارد عمل شویم. تنها با نشان دادن قدرت می‌توانیم این روند را متوقف کرده و به این رژیم بفهمانیم که نمی‌توانند با ما اینگونه رفتار کنند.»

در کنار یکی از همین موکب‌ها، دو مرد پرچم‌های اسرائیل و آمریکا را روی زمین پهن کرده‌اند تا لگدمال مردم شود و در حال واکس زدن به کفش‌های مردم هستند. منظره‌ای است که در دل مردم حس اتحاد را زنده می‌کند. در همین لحظه، دختری جوان، حدوداً پانزده ساله، کاغذهایی در دست داشت که به دفع حملات جنگنده‌های F35 رژیم منحوس اشاره داشت. او که همراه مادرش ایستاده بود. از او پرسیدم: «نمی‌ترسی؟ شاید بیشتر بزنند و حمله کنند؟» نیشخندی زد: «ظلم بی‌جواب بماند، دشمنان پرروتر می‌شوند و رفتارشان تهاجمی‌تر خواهد شد. به همین دلیل هیچ رفتاری نباید بی‌پاسخ بماند. در واقع، تعلل ما در پاسخگویی به رژیم اسرائیل، به این کشور این فرصت را داد که به خاک ما تعرض کند. باید بگویم که جلوگیری از درگیری بیشتر هیچ‌وقت به این معنا نیست که ما در برابر این دشمن سکوت کنیم. پس باید با قاطعیت و قدرت پاسخ دهیم و حمله کنیم تا اسرائیل جرأت نکند به خاک ما حمله کند.» و این چنین در قلب این مردم، شعله‌ای از اتحاد و عزم برای دفاع از کشور و حقوق انسانی‌شان روشن شده. در میان چشمان پر از امید و دستانی که می‌خواهند به هر قیمت از این خاک و پرچم دفاع کنند.

بیعتی دوباره با وطن!

هم صدایی از جنس عهد

تقریباً به میدان انقلاب رسیده بودم. این جمعیت، این همه شور و هیجان، تا به حال از نزدیک ندیده بودم. از یک طرف به طرف دیگر میدان، جمعیت موج می‌زند، در دل ازدحام، میکروفون از مجری به حدادیان رسید و بعد از او نوبت «حسین طاهری» بود. وقتی نام طاهری آمد، قیامتی به پا شد. جو میدان به یکباره داغ‌تر شد و فریادها بلندتر، طاهری پشت میکروفون رفت و بلافاصله شروع به خواندن مداحی کرد. فضای میدان به طور کامل حماسی شد. طاهری که هنوز نمی‌خواست فضا آرام بگیرد، گفت: «الان شب می‌شود و دشمن در حال رصد ماست. چراغ قوه‌ها رو روشن کنید تا یک صحنه زیبا بسازیم.» و بعد، صدای «خیبر، خیبر یا صهیون» در دل میدان طنین‌انداز شد.

بیعتی دوباره با وطن!


کد خبر 6498859

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha